زندگی حرفه ای و ازدواج به ظاهر عالی یک مدیر موفق زمانی شروع به از هم پاشیدگی می کند که شرکت او یک دفتر کار اغواکننده را استخدام می کند.

مردی به نام “جان نولان” از شهری کوچک به لس آنجلس نقل مکان می کند تا رویایش را به حقیقت تبدیل کند. پس از حادثه‌ای که باعث دگرگون شدن زندگی اش می شود، جان تصمیم می‌گیرد رویایش را برای افسر پلیس شدن دنبال کند. او با همکارهای با تجربه و جدید خود آشنا می‌شود که طولی نمی کشد تا او مستقیم وارد وضعیتی بحرانی شود. او اگر به درستی از تجربیاتش استفاده کند، در این فصل جدید از زندگی اش نیز موفق خواهد بود…

این فیلم داستان آشنایی و ارتباط الیور و امیلی است که هردو برای اولین بار همدیگر را در یک پرواز از کالیفرنیا به نیویورک ملاقات می کنند. در این زمان هردو دانشجوی کالج هستند. آنها در طول پرواز با هم صحبت میکنند و شیفته یکدیگر می شوند...

«جی» و «باب» پی میبرند که کتاب مصوری که دوستشان قبلا با الهام گرفتن از زندگی آن دو منتشر کرده، قرار است به زودی تبدیل به یک فیلم شود و روی پرده سینما برود. آن ها تصمیم می گیرند سازندگان فیلم را پیدا کرده و کارشان را متوقف کنند...

یک غول پارک تفریحی به گروهی از افراد مختلف 1000000 دلار پیشنهاد می دهد تا شب را در خانه ای خالی از سکنه با گذشته ای وحشتناک بگذرانند.

در حالی که همه برای از بین بردن شرکت شیطانی آمبرلا آماده هستند، آلیس به گروهی از بازماندگان می پیوندد که در زندانی محاصره شده و توسط افراد آلوده زندگی می کنند و می خواهند به پناهگاه امنی که فقط به عنوان آرکادیا شناخته می شود، نقل مکان کنند.

بازماندگان فاجعه شهر راکون در سراسر صحرای نوادا سفر می کنند و امیدوارند که به آلاسکا برسند. آلیس به مبارزه آنها با شرکت شیطانی آمبرلا می پیوندد.

یک تصادف وحشتناک قبل از وقوع در بزرگراه به «کیمبرلی» الهام می شود، و او بزرگراه را می بندد و جان چند نفر را از این حادثه نجات می دهد. اما مدتی بعد افراد نجات یافته بصورت مرموزی یکی یکی می میرند، و حالا کیمبرلی باید قبل از اینکه نوبت خودش فرا برسد، جلوی این ماجرا را بگیرد.

پس از اینکه برد، یک ماه پیش از جشن یادبود صدسالگی دبیرستان قرار خود با نیکول را به هم می‌زند، نیکول و همسایه‌اش چیس قرار میگذارند تا وانمود کنند یک زوج هستند. اما اتفاقات غیرمنتظره‌ای چشم انتظار هردوی آنهاست.

در دوره آخرالزمان آلیس پس از اتفاقی که در جریان قسمت قبلی رخ داد اکنون به همراه کلار ردفیلد و چند فرد دیگر قصد دارند پروژه های جدید شرکت آمبرلا را برای همیشه نابود کنند و جهان را خالی از هرگونه فعالیت بیولوژی کنند.

یک پسر نوجوان که قصد مسافرت با هواپیما دارد، بعد از دیدن یک رویای وحشتناک که در آن خود و دوستانش در سانحه هواپیما کشته می شوند، همراه دوستانش از هواپیما پیاده می شود و هواپیما همانطور که در رویا دیده ، دچار مشکل شده و سقوط می کند. اما طولی نمی کشد که آن‌ها در میابند مرگ برای تک تک آن‌ها برنامه‌ای چیده است...