یک ستاره سابق ورزش که در روزهای سختی قرار گرفته، مربیگری تیم فوتبال پسرش را به عنوان راهی برای جمع‌آوری زندگی‌اش آغاز می‌کند. تلاش‌های او برای بزرگسالی با چالش‌هایی از سوی مادران جذاب فوتبال روبرو می‌شود که در هر مرحله او را تعقیب می‌کنند.

پس از مرگ خواهر و برادر شوهرش در یک تصادف رانندگی، زن جوانی سرپرست سه فرزند آنها می شود.

جیسون شپرد چهارده ساله به بیان حقیقت شهرت دارد. بنابراین، وقتی مارتی ولف، تهیه‌کننده بزرگ هالیوود، کاغذ کلاس او را می‌دزدد و آن را به یک فیلم موفق تبدیل می‌کند، هیچ‌کس آخرین داستان بلند جیسون را باور نمی‌کند.

یک مرد معمولی نور درخشانی را می بیند که از آسمان فرود می آید و متوجه می شود که اکنون دارای هوش فوق العاده و تله کینزی است.

«فرانکی» (فایفر) پیشخدمت «آپولو»، رستورانی در مرکز شهر نیویورک است که زندگی تنهایش بین محل کار و آپارتمان کوچکش محدود می شود. «جانی» (پاچینو) نیز کلاهبرداری است که پس از هجده ماه حبس به نیویورک می آید. و «نیک»، مالک مهربان «آپولو» او را به عنوان آشپز استخدام می کند. پس از چندی میان «فرانکی» و «جانی» رابطه ای دوستانه ایجاد می شود...

"بیتریز" (سلما هایک) یک معالج و درمانگر متخصص است که پس از خراب شدن ماشین اش، دعوتنامه ای از سوی یکی از مشتریان ثروتمندش جهت حضور در یک مهمانی شام دریافت میکند. "بیتریز" پس از شرکت در آن ضیافت با مهمانانی عجیب که تفکراتی جالب دارند روبرو می شود و...

وقتی مادر «میا ترموپلیس» (هاتاوی) اعلام می کند که پدر مرحومش، در حقیقت شاهزاده و صاحب تاج و تخت کشور کوچک اروپایی، «جنوویا»، بوده، در زندگی «میا» تغییر و تحول اساسی به وجود می آید: حالا «میا» تنها وارث آن تاج و تخت است و مادربزرگش، «ملکه کلاریس رینالدی» (اندروز) می خواهد آداب و رسوم اشرافی را به آن دخترک ناشی بیاموزد.

مایک بنینگ که مامور سابق اخراج شده محافظین رئیس جمهور می باشد، طی یک حمله تروریستی به کاخ سفید، به وظیفه فراخوانده می شود. بنینگ با استفاده از دانسته های قبلی خود به عنوان یک مامور سرویس مخفی و با کمک امنیت ملی سعی دارد که رئیس جمهور را نجات دهد...

یک مرد با خودش قرار می گذارد، به مدت یک سال به هر چیزی «بله» بگوید.

شاهزاده «میا» ( هاتاوی ) اکنون ۲۱ ساله شده و برای اینکه بتواند تاج و تخت را به ارث ببرد، باید خود را برای ازدواج با اشراف زاده ای انگلیسی آماده کند...