1987

مردی پس از قتل تمام خانواده‌اش، با یک بیوه با دختری نوجوان در شهر دیگری ازدواج می‌کند و آماده می‌شود تا دوباره این کار را انجام دهد.

لینکلن هاوک، راننده کامیون سرسخت، مصمم است پسرش را پس بگیرد و در مسابقات جهانی کشتی بازو پیروز شود.

روانپزشکی که با شیطان رویایی چاقو به دست، فردی کروگر آشناست، به نوجوانان در یک بیمارستان روانی کمک می کند تا با قاتلی که به رویاهایشان حمله می کند، مبارزه کنند.

زنی جسد برادر شوهرش را که به تازگی زنده شده و تا حدی شکل گرفته است را کشف می کند. او شروع به کشتن برای او می کند تا بدنش را احیا کند تا بتواند از موجودات شیطانی که پس از فرار از دنیای زیرین سادیستی آنها را تعقیب می کنند فرار کند.

یک پلیس متاهل نیویورکی عاشق یک شاهد قتل اجتماعی می شود که برای محافظت از او تعیین شده است.

با ورود یک مرد مرموز و پر زرق و برق به زندگی سه زن مجرد در یک روستای زیبا، آرزوهایشان به قیمت تمام شده برآورده می شود.

یک مرد تبلیغاتی باید برای روز شکرگزاری از نیویورک به خانه برود و تنها همراهش یک فروشنده پرده است.

پس از نقل مکان به یک شهر جدید، دو برادر متوجه می شوند که این منطقه بهشت ​​خون آشام ها است.

دو پلیس که کاملاً مخالف یکدیگرند، باید اختلافات خود را کنار بگذارند تا باندی از قاچاقچیان مواد مخدر را دستگیر کنند.

لورتا کاسترینی، حسابدار اهل بروکلین، نیویورک، وقتی عاشق برادر مردی می شود که با او موافقت کرده است، در شرایط سختی قرار می گیرد.

وقتی “جی.سی ویت” از اقوام دورش کودکی را به ارث می برد و مجبور میشود از او نگهداری کند، زندگیِ فوق العاده اش به آشوب کشیده می شود …

“چیف برودی” مرده است و پسر کوچکش نیز توسط کوسه کشته میشود. “مایکل” پسر برزگ “چیف” که یک زیست شناس دریایی است برای همدردی پیش مادر خود آمده و برای تغییر روحیه مادر خود او را به ساحلی دیگر میبرد. مایکل و دوستانش در هنگام کار با یک کوسه بزرگ برخورد میکنند. مایکل این موضوع را از مادر خود پنهان کرده و قصد انتقام دارد…

در این قسمت سوپر من باید با خالق سلاح هسته ای به نام سافلکس مبارزه کند و او را خلع سلاح کند…

«سرگرد آلن شیفر» و تیم ورزیده ی از سربازان منتخبش در آمریکای مرکزی مأموریت می یابند تا چند سرباز اسیر ارتش امریکا را نجات دهند. در جنگل های انبوه، حوادث عجیبی رخ می دهد. موجودی نامرئی و ناشناخته، که از سیاره ای دیگر به زمین آمده، افراد را یکی یکی شکار و سربه نیست می کند.

غلاف تمام فلزی ماجرایی تلخ و گزنده را در خلال جنگ ویتنام و در یک پایگاه آموزش تفنگداران نیروی دریایی ارتش آمریکا و بعد از آن در میدان‌های جنگ در ویتنام روایت می‌کند. فیلم انتقادی به تزریق روحیه وحشی‌گری و جنگ‌طلبی به سربازان بیچاره آمریکایی و تبدیل کردن آنها به حیوانات دست آموز است.

آینده ای نه چندان دور. شهر جنایت زده ی دیترویت را در واقع سران یک «شرکت» اداره می کنند. با نظارت «ریچارد جونز» (کاکس)، معاون اداره پلیس، طرح ساخت نوعی روبات برای مبارزه با جنایت های مهارناپذیر خیابانی به انجام می رسد و خیلی زود هنگامی که یکی از ماموران پلیس به نام «الکس مورفی» (ولر) به دست گروهی از جنایتکاران به رهبری «بادیکر» (اسمیت) به قتل می رسد، «مورتن»، فرصت پیدا می کند تا ادعایش را عملی کند.

اوایل قرن بیست و یکم. امریکا به دنبال یک شکست عظیم اقتصادی با یک حکومت پلیسی اداره می شود. خلبان هلی کوپتر پلیس، «بن ریچاردز» (شوارتسنگر) که دستور دارد شورشیان در جست و جوی غذا را هدف آتش قرار دهد، از این کار خودداری می کند و حالا مقامات برای عوام فریبی، «ریچاردز» را مسئول کشتار معرفی می کنند و او را به زندانی مخوفی می اندازند.

یک پدربزرگ مهربان برای نوه‌ی بیمارش قصه‌ای که نسل به نسل به او رسیده را بازگو می کند.