1999

وقتی یک مرد مشهور که زندگی شهر نشینی را ترک کرده و به جنگل رفته به اتهام قتل دستیگر می شود،روانپزشکی جوانی تلاش می کند او را نجات دهد..

پسری جوان و ساده لوح به تنهایی راهی جاده می شود تا مادر سرکش خود را پیدا کند.

دست راست یک تنبل نوجوان با قصد قتل تسخیر می شود.

رویاهای یک نگهبان زمانی به حقیقت می پیوندند که او برای تبدیل شدن به یک افسر پلیس سایبرنتیک انتخاب می شود.

پس از یک انفجار در فضا و پس از آن یک دوره دو دقیقه ای رادیویی، دو فضانورد به خانه نزد همسران خود باز می گردند. اندکی نشان داد که آنها همان چیزی نیستند که بودند.

یک دشمنی بین دو کنترل کننده ترافیک هوایی شکل می گیرد: یکی خودسر و مصمم در حالی که دیگری محدود و آرام است، که به طور اجتناب ناپذیری بر زندگی آنها تأثیر می گذارد.

یک غول پارک تفریحی به گروهی از افراد مختلف 1000000 دلار پیشنهاد می دهد تا شب را در خانه ای خالی از سکنه با گذشته ای وحشتناک بگذرانند.

چهار نفر تلاش می کنند تا یک تمساح غول پیکر را که ساکنان بلک لیک، مین را به وحشت می اندازد، متوقف کنند.

هنگامی که زن جوانی دچار انگ می شود، کشیشی برای بررسی پرونده او فرستاده می شود که ممکن است عواقب شدیدی برای ایمان او و خود کلیسای کاتولیک داشته باشد.

وقتی یک تهیه‌کننده فیلم ناامید نمی‌تواند یک ستاره بزرگ برای فیلم زیرزمینی‌اش پیدا کند، تصمیم می‌گیرد فیلم را مخفیانه در اطرافش فیلمبرداری کند.

یک امدادگر آمبولانس منهتن که به طرز شگفت انگیزی دچار سوختگی شده بود، تسخیر شده توسط بیمارانی که نتوانست نجات دهد، طی سه شب به طور فزاینده ای آشفته برای حفظ سلامت عقل خود مبارزه می کند.

یک آکواریوم تمیزکننده معمولی برای یک ژیگولو می‌نشیند، اما مجبور می‌شود خودش تبدیل به یک ژیگولو شود.

دختری جوان با چشم اندازی مواجه می شود که او را به خلاصی فرانسه از شر ستمگرانش سوق می دهد.

شیطان می خواهد با آبستن کردن دختری به نام «کریستین» (تانی) به هنگام شروع هزاره ی سوم، «پایان روزها» را که در مکاشفات یوحنا پیش بینی شده، تحقق بخشد. اما «جریکو کین» (شوارتسنگر)، محافظ یک بانکدار وال استریت (برن)، به مقابله بر می خیزد...

«زک سیلر» پسر جذاب دبیرستانی است که با یکی از هم کلاسی هایش شرط می بندد که می تواند دختری نخبه و نه چندان زیبا بنام «لانی باگز» را به ملکه جشن رقص تبدیل کند. مشکل از جایی آغاز می شود که زک به لانی دل می بندد...

یک خبرنگار روزنامه برای تحقیق یک داستان در دبیرستان ثبت نام می کند.

یک طراح بازی باید آخرین ساخته واقعیت مجازی خود را با یک کارآموز بازی کند تا تشخیص دهد که آیا بازی آسیب دیده است یا خیر.

«مایز لوگان» (لارنس)، دزد جواهر، پیش از دستگیری الماسی گران قیمت را در یک ساختمان نیمه کاره پنهان می کند. اما دو سال بعد که «لوگان» از زندان آزاد می شود، می بیند آن ساختمان به قرارگاه پلیس تبدیل شده است...